چشم پاک دختری ازجمله ای ترمانده است
چشم های پاکش اما خیره بردرمانده است
روی دیواراتاق کوچک تنهایی اش
عکس بابایش کنارشعر مادرمانده است
شهدا دعاداشتند،ادعانداشتند!
نیایش داشتند،نمایش نداشتند!
حیاداشتند،ریانداشتند!
رسم داشتند،اسم نداشتند!
آرمان ارغیده
برخیز که فجر انقلاب است امروز
بیگانه صفت، خانه خراب است امروز
هر توطئه و نقشه که دشمن بکشد
از لطف خدا نقش بر آب است امروز
وعده ما فردا همراه با مردم فهیم ،غیور و استکبارستیز ایران عزیز
*اعلام خشم و انزجار از آمریکا واسرائیل و همه ظالمان عالم
*اعلام همبستگی با مسلمانان مظلوم عالم
*حمایت از رهبر عزیز و ولایت مطلقه فقیه
*تجدید میثاق با آرمان های امام خمینی وشهدای عزیزمان
هیچ داری ازدل مهدی خبر؟
گریه های هرشبش راتاسحر؟
اوکه ارباب تمام عالم است،
من بمیرم، سربه زانوی غم است،
شیعیان! مهدی غریب وبی کس است،
جان مولا معصیت دیگر بس است،
شیعیان! بس نیست غفلت هایمان؟
غربت وتنهایی مولایمان؟
ماعبیدو عبد دنیا گشته ایم،
غافل از مهدی زهرا گشته ایم ...
عجل فرجه مولانا.
ز-رئیس عبداللهی
توسلی/td>
من شدم خلق که چون مهدی زهرا باشم...
طی شد این عمر تو دانی به چه سان ؟
پوچ و بس تند چونان باد دمان
همه تقصیر من است ، این که خود می دانم
که نکردم فکری، که تعمق ننمودم روزی ، ساعتی یا آنی
که چه سان می گذرد عمر گران؟
کودکی رفت به بازی ، به فراغت ، به نشاط
فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات
همه گفتند :« کنون تا بچه است ، بگذاربد بخندد شادان که پس از این دگرش فرصت خندیدن نیست ؛ بایدش نالیدن».
...من نپرسیدم هیچ که پس از این ز چه رو بایدم نالیدن؟
هیچ کس نیز نگفت زندگی چیست؟ چرا می آییم ؟ به چه سان باید رفت ؟
پس از این چند صباح ، به کجا باید رفت ؟ با کدامین توشه به سفر باید رفت؟
...نوجوانی سپری گشت به بازی ، به فراغت ، به نشاط
فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات
بعد از آن باز نفهمیدم من ، که چه سان عمر گذشت
لیک گفتند همه :« که جوان است هنوز ، بگذارید جوانی بکند ، بهره از عمر برد ،کامروایی بکند
بگذارید که خوش باشد و مست ، بعد از این باز ورا عمری هست.»
یک نفر بانگ برآورد :« از هم اکنون باید فکر فردا بکند»
دیگری آوا داد:« که چو فردا بشود ، فکر فردا بکند»
سومی گفت:« همان گونه که دیروزش رفت ، بگذرد امروزش ، همچنین فردایش».
با همه این احوال ، من نپرسیدم هیچ که چه سان جوانی بگذشت
آن همه قدرت و نیروی عظیم به چه ره مصرف گشت؟
نه تفکر ، نه تعمق ، نه اندیشه دمی
عمر بگذشت به بی حاصلی و مسخرگی
چه توانی که ز کف دادم مفت
من نفهمیدم و کس هیچ نگفت
قدرت عهد شباب ، می توانست مرا تا به خدا پیش برد
لیک بیهوده تلف گشت جوانی، هیهات!!!
...ای صد افسوس که چون عمر گذشت ، معنی اش فهمیدم
حال می فهمم هدف از زیستن این است رفیق!
من شدم خلق که با عزمی جزم و دلی مهدی عزم
پای از بند هواها گسلم ، پای در راه حقایق بنهم
فارغ از شهوت و آز و حسد و کینه و بخل
مملو از عشق و جوانمردی و زهد، در ره کشف حقایق کوشم
شربت جرأت و امید و شهادت نوشم
زره جنگ برای بد و ناحق پوشم
ره حق پویم و حق جویم و پس حق گویم
آنچه آموخته ام بر دگران نیز نکو آموزم
شمع راه دگران گردم و با شعله ی خویش ره نمایم به همه گر چه سراپا سوزم
...من شدم خلق که چون مهدی زهرا باشم
نه چنین زاید و بی جوش و خروش
عمر بر باد و به حسرت خاموش.
شعر از سپیده کاشانی با اندکی تلخیص.
مهدی جان, ای سالارمن ,ای اقای اینه
هاوروشنی رودهاوسبزی وطراوت باغها,
ای زمزمه روشن اب, ای نبض زمین ,ای
شکوه هستی وحق پرستى دریاب مرا.ای
مولای غریب من خدامی داند چندین
باردر چاه, تنهای وغربتت رافریاد زده
ای ولی گوش دلی ان را نشنید ,چندین
بار ندای [هل من ناصرینصرنی]جدت حسین
را فریاد زدی اما یاری نیافتی ,ای
خورشید روز وماه شبم ,تا کی شکستن
وشکسته شدن, تا کی سکوت ,تاکی
انتظار, بیاوبه این انتظار طولانی
پایان بده.
۸۰۴---۰۹۱۰
۲۳ ربیع الاول سالروز ورود کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
را به شهر قم تبریک و تهنیت عرض مینماییم.
آن قبر که در مدینه شد گم پیدا شده در مدینه قم
مرغ دلم راهی قم می شود
در حرم امن تو گم می شود
عمه سادات سلام علیک
روح عبادات سلام علیک
کوثر نوری به کویر قمی
امام صادق علیه السلام:
ما را حرمى است و آن «قم» است، و به زودى بانویى از فرزندان من به نام فاطمه در آن دفن خواهد شد. هر کس او را زیارت کند، بهشت بر او واجب شود.