پیامک های شما...

مرجع مطالب و پیامک های آموزنده

پیامک های شما...

مرجع مطالب و پیامک های آموزنده

یا فاطمه المعصومه اشفعی لنا فی الجنه...

 سالروز شهادت کریمه اهل بیت

حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها )تسلیت باد.

 

 روى القاضى نور اللّه عن الصادق علیه السلام قال:

ان للّه حرماً و هو مکه ألا انَّ لرسول اللّه حرماً و هو المدینة ألا وان لامیرالمؤمنین علیه السلام حرماً و هو الکوفه الا و انَّ قم الکوفة الضغیرة ألا ان للجنة ثمانیه ابواب ثلاثه منها الى قم تقبض فیها اموأة من ولدى اسمها فاطمه بنت موسى علیهاالسلام و تدخل بشفاعتها شیعتى الجنة با جمعهم .

خداوند حرمى دارد که مکه است پیامبر حرمى دارد و آن مدینه است و حضرت على (ع) حرمى دارد و آن کوفه است و قم کوفه کوچک است که از 8 درب بهشت سه درب آن به قم باز مى شود - زنى از فرزندان من در قم از دنیا مى رود که اسمش فاطمه دختر موسى (ع) است و به شفاعت او همه شیعیان من وارد بهشت مى شوند .  

 

 

 

عن سعد عن الرضا(ع) قال:

یا سعد من زارها فله الجنة

ثواب الأعمال و عیون اخبار الرضا(ع): عن سعد بن سعد قال: سالت اباالحسن الرضا(ع) عن فاطمه بنت موسى بن جعفر (ع) فقال:

من زارها فله الجنة

امام رضا (ع) فرمود- کسى که حضرت فاطمه معصومه را زیارت کند پاداش او بهشت است .

کامل الزیارة:عن ابن الرضا علیهماالسلام قال:

من زار قبر عمتى بقم فله الجنة

امام جواد - کسى که عمه ام را در قم زیارت کند پاداش او بهشت است .

امام صادق (ع):

من زارها عارفاً بحقّها فله الجنة(1)

 

امام صادق (ع) کسى که آل حضرت را زیارت کند در حالى که آگاه و متوجه شأن و منزلت او باشد به بهشت مى رود.

امام صادق (ع):

«الّا انَّ حرمى و حرم ولدى بعدى قم» (2)

امام صادق (ع) - آگاه باشید که حرم و حرم فرزندان بعد از من قم است . 

 

 

لقب «معصومه» را امام رضا(ع) به خواهر خود عطا فرمود:

آن حضرت در روایتى فرمود:

«مَنْ زَارَ الْمَعصُومَةَ بِقُمْ کَمَنْ زَارَنى.» (3)

«هرکس معصومه را در قم زیارت کند،مانند کسى است که مرا زیارت کرده است.»

این لقب، که از سوى امام معصوم به این بانوى بزرگوار داده شده، گویاى جایگاه والاى ایشان است.

امام رضا(ع) در روایتى دیگر مى فرماید:

هرکس نتواند به زیارت من بیاید، برادرم را در رى یا خواهرم را در «قم» زیارت کند که ثواب زیارت مرا در مى یابد.

لقب دیگر حضرت معصومه(س) «کریمه اهل بیت» است. این لقب نیز بر اساس رؤیاى صادقانه یکى از بزرگان، از سوى اهل بیت به این بانوى گرانقدر داده شده است. ماجراى این رؤیاى صادقانه بدین شرح است :

مرحوم آیت اللّه سیّد محمود مرعشى نجفى، پدر بزرگوار آیت اللّه سید شهاب الدین مرعشى (ره) بسیار علاقه مند بود که محل قبر شریف حضرت صدّیقه طاهره (س) را به دست آورد. ختم مجرّبى انتخاب کرد و چهل شب به آن پرداخت. شب چهلم پس از به پایان رساندن ختم و توسّل بسیار، استراحت کرد. در عالم رؤیا به محضر مقدّس حضرت باقر(ع) و یا امام صادق (ع) مشرّف شد.

امام به ایشان فرمودند:

«عَلَیْکَ بِکَرِیمَةِ اَهْل ِ الْبَْیت ِ.»

یعنى به دامان کریمه اهل بیت چنگ بزن .

ایشان به گمان اینکه منظور امام (ع) حضرت زهرا(س) است، عرض کرد: «قربانت گردم، من این ختم قرآن را براى دانستن محل دقیق قبر شریف آن حضرت گرفتم تا بهتر به زیارتش مشرّف شوم.»امام فرمود: «منظور من، قبر شریف حضرت معصومه در قم است.» سپس افزود:«به دلیل مصالحى خداوند مى خواهد محل قبر شریف حضرت زهرا(س) پنهان بماند; از این رو قبر حضرت معصومه(س) را تجلّى گاه قبر شریف حضرت زهرا(س) قرار داده است. اگر قرار بود قبر آن حضرت ظاهر باشد و جلال و جبروتى براى آن مقدّر بود، خداوند همان جلال و جبروت را به قبر مطهّر حضرت معصومه(س) داده است.»مرحوم مرعشى نجفى هنگامى که از خواب برخاست، تصمیم گرفت رخت سفر بر بندد و به قصد زیارت حضرت معصومه (س) رهسپار ایران شود. وى بى درنگ آماده سفر شدو همراه خانواده اش نجف اشرف را به قصد زیارت کریمه اهل بیت ترک کرد. (4)

پی نوشت ها:

1- بحار ج ٤٨ صفحه ٣٠٧

2- بحار ج ٦٠ صفحه ٢١٦

3- ناسخ التواریخ، ج ٣، ص ٦٨، به نقل از کریمه اهل بیت، ص ٣٢

4- زبدة التصانیف، ج ٦، ص ١٥٩، به نقل از کریمه اهل بیت، ص ٣

 

منبع:

میلاد نور مبارک...

 
 میلاد باسعادت و سراسر نور یازدهمین خورشید آسمان امامت و ولایت 
 
حضرت امام حسن عسکری علیه السلام مبارک باد...
 
 

 

پسر فاطمه، نور هدی
سبزترین باغ بهار خدا
با تو دل از غصه رها می شود
پاکتر از آینه ها می شود
ای گل گلزار خدا، یا حسن عسکرى (ع)
آینه ی قبله نما یا حسن عسکرى (ع)

میلاد یازدهمین حجت خداوند، پیام آور آیینه و روشنی، بر رهروان صدیقش مبارک باد!

دست بیفشانید و عود بسوزانید که یازدهمین مسافر بهار، از راه می رسد؛ قدم هایش را شکوفه باران کنید!

آمدی تا آفتاب رویت، قبله آفتاب گردان ها شود.

آمدی تا شب های بی ستاره را در ماه غرق کنی و دست های تنها مانده را بگیری و تا خدا بالا بکشی.

ولی حق حسن العسکری ای آن که قضا
مجری امر تو و بنده رای تو بود،
نه همین جای تو در سامره تنها باشد
که به دلهای محبان تو جای تو بود

امام حسن عسکری(ع) می فرمایند:
جدال مکن که ارزشت مى رود و شوخى مکن که بر تو دلیر شوند.

امام حسن عسکری(ع) می فرمایند:
هر که به پایین نشستن در مجلس خشنود باشد، پیوسته خدا و فرشته ها بر او رحمت فرستند تا برخیزد.

امام حسن عسکری(ع) می فرمایند:
«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» به اسم اعظم خدا، از سیاهى چشم به سفیدىاش نزدیکتر است.

امام حسن عسکری(ع) می فرمایند:
از جمله تواضع و فروتنى، سلام کردن بر هر کسى است که بر او مىگذرى، و نشستن در پایین مجلس است.

امام حسن عسکری(ع) می فرمایند:
خنده بیجا از نادانى است.

امام حسن عسکری(ع) می فرمایند:
خشم و غضب، کلید هر گونه شرّ و بدى است.

امام حسن عسکری(ع) می فرمایند:
کینه توز ، ناآرامترینِ مردمان است.

امام حسن عسکری(ع) می فرمایند:
مؤمن براى مؤمن ،برکت و بر کافر، اتمام حجّت است.

امام حسن عسکری(ع) می فرمایند:
قلب احمق در دهان او و دهان حکیم در قلب اوست.

امام حسن عسکری(ع) می فرمایند:
دوست نادان، مایه رنج است.

آمد؛ سیزدهمین حلقه از منظومه نور، سیزدهمین آیه از سوره عترت و سیزدهمین ساقی میخانه عشق.


آن که می آید، شکوه آسمان، عظمت زمین، صداقت ایمان و نجابت آب است.
بهار از نامش شکوفا و عشق از یادش لبریز است!


بهار تازه و گل تازه و چمن تازه
ستاره یار و فلک یار و دورگردون، یار
هر آن که بر گل رخسار تو گشاید چشم
بهار را چه کند؟ ای به «چهر» رشکِ بهار!
درخت اگر گل سوری، به باغ آورده
نهال قامت تو، آفتاب دارد بار!

تو آمدی و کوچه های مدینه را باران شکوفه پوشاند؛ آمدی و آینه ها، به پابوسی ات، آب های جهان را
به انعکاس برخاستند. آمدی، تو یازدهمین چراغ پرفروغ ولایت باشی.


می آید امروز؛ یازدهمین ستاره، یازدهمین ماه، امام ثانیه های سلوک،
امام جبین بر افروخته ازجلای جان، از کثرت طاعت، از اوج خشوع.

قدم بر چشم های زمین نهاده ای و جهان روشن شد. صفا آورده ای به ماتمکده دل دنیا!
روشنایی آوردی به شب های بی ستاره اهالی!
ای ستاره دنباله دار! عشق، امروز، در سایبان مهربانی تو منزل می کند.

او آمده است؛ تا خورشید، مبدأ همه آیینه ها باشد. شکفتن بهار در بهاری دل انگیزتر؛
دمیدن گلِ حُسن در حُسنی فزون تر، روییدن گلی دلرُباتر در گلستان طاها!

با نام «حَسَن»، باب یازدهم کتاب امامت نگاشته می شود و این، مژده ای است برای ما که چیزی به
کلیّت روشنی نمانده است. چیزی نمانده به سرزدنِ یگانه گوهر عشق و اتمام حجت.
از هم اکنون، دنیا چشمان پرفروغش را به انتظار می نشیند.


زمین را بیارایید و ثانیه ها را در عطر شکوفه های عشق بپیچید. هلهله کنید و پای بکوبید که اینک،
یازدهمین فصل کتاب شیعه، با دست های سبز مردی از تبار ملکوت، ورق می خور د. 


در شادى به روى مردم دنیا واشد
مولد غنچه شد و فصل اقاقى ها شد
ماه زیباى مدینه تو دل تاریکیا
کودکى، لاله رخى، میوه هفت آسمونا
کودکى با همه خصلت مردان خدا
پسر پاک نقى هَدِیّه خوب خدا
یا حسن عید تو امروزِ وُ دل عیدى مى خواد
عیدیمون باشه همین که آقامون مهدى بیاد

شهدا شرمنده ایم...

چشم پاک دختری ازجمله ای ترمانده است  

 

 

چشم های پاکش اما خیره بردرمانده است  


 

 روی دیواراتاق کوچک تنهایی اش
 

 

 عکس بابایش کنارشعر مادرمانده است

پیامک های شما...

آنکه بازندگی می سازد زندگی رامی بازد 

 
با زندگی نساز زندگی رابساز  

 

س-کرج

پیامک های شهدا

شهدا دعاداشتند،‎ادعانداشتند!
  

نیایش داشتند،نمایش نداشتند!  
حیاداشتند،ریانداشتند! 
رسم داشتند،اسم نداشتند! 

 

آرمان ارغیده

الله اکبر...

برخیز که  فجر  انقلاب است امروز 


 بیگانه صفت، خانه خراب است امروز

 

هر توطئه و نقشه که دشمن بکشد 

 

 از لطف خدا نقش بر آب است امروز  

  

 

http://yarane-mahdi.persiangig.com/ax-weblog/22bahman2.jpg  

وعده ما فردا همراه با مردم فهیم ،غیور و استکبارستیز ایران عزیز  

 

*اعلام خشم و انزجار از آمریکا واسرائیل و همه ظالمان عالم  

 

*اعلام همبستگی با  مسلمانان مظلوم عالم

 

*حمایت از رهبر عزیز و ولایت مطلقه فقیه 

 

*تجدید میثاق با آرمان های امام خمینی وشهدای عزیزمان 

 

آقای غریب...

هیچ داری ازدل مهدی خبر؟  

گریه های هرشبش راتاسحر؟ 

اوکه ارباب تمام عالم است، 

من بمیرم، سربه زانوی غم است، 

شیعیان! مهدی غریب وبی کس است، 

جان مولا معصیت دیگر بس است، 

شیعیان! بس نیست غفلت هایمان؟
 

غربت وتنهایی مولایمان؟  

ماعبیدو عبد دنیا گشته ایم،
 

 غافل از مهدی زهرا گشته ایم ...

 عجل فرجه مولانا.  

 

ز-رئیس عبداللهی

دل نوشته به امام زمان(عج):

 "سلام برمهدی الذی یملا الارض قسطا وعدلا"
آقاجان تابه کی، ندیدن،زندگی
کردن؟ تابه کی،ندیدن،مردن؟ چه بگویم
دراین مجال کوتاه؟ای کسی که دل نوشته
ننوشته دانی وخوانی. دعامیکنم برای
ظهورت ازپس پرده ی غیبت دعاکن برای
ظهورم ازپس پرده ی غفلت.. 

 

توسلی

آقای من...

من شدم خلق که چون مهدی زهرا باشم...
طی شد این عمر تو دانی به چه سان ؟
پوچ و بس تند چونان باد دمان
همه تقصیر من است ، این که خود می دانم
که نکردم فکری، که تعمق ننمودم روزی ، ساعتی یا آنی
که چه سان می گذرد عمر گران؟
کودکی رفت به بازی ، به فراغت ، به نشاط
فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات
همه گفتند :« کنون تا بچه است ، بگذاربد بخندد شادان که پس از این دگرش فرصت خندیدن نیست ؛ بایدش نالیدن».
...من نپرسیدم هیچ که پس از این ز چه رو بایدم نالیدن؟
هیچ کس نیز نگفت زندگی چیست؟ چرا می آییم ؟ به چه سان باید رفت ؟
پس از این چند صباح ، به کجا باید رفت ؟ با کدامین توشه به سفر باید رفت؟
...نوجوانی سپری گشت به بازی ، به فراغت ، به نشاط
فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات
بعد از آن باز نفهمیدم من ، که چه سان عمر گذشت
لیک گفتند همه :« که جوان است هنوز ، بگذارید جوانی بکند ، بهره از عمر برد ،کامروایی بکند
بگذارید که خوش باشد و مست ، بعد از این باز ورا عمری هست.»
یک نفر بانگ برآورد :« از هم اکنون باید فکر فردا بکند»
دیگری آوا داد:« که چو فردا بشود ، فکر فردا بکند»
سومی گفت:« همان گونه که دیروزش رفت ، بگذرد امروزش ، همچنین فردایش».
با همه این احوال ، من نپرسیدم هیچ که چه سان جوانی بگذشت
آن همه قدرت و نیروی عظیم به چه ره مصرف گشت؟
نه تفکر ، نه تعمق ، نه اندیشه دمی
عمر بگذشت به بی حاصلی و مسخرگی
چه توانی که ز کف دادم مفت
من نفهمیدم و کس هیچ نگفت
قدرت عهد شباب ، می توانست مرا تا به خدا پیش برد
لیک بیهوده تلف گشت جوانی، هیهات!!!
...ای صد افسوس که چون عمر گذشت ، معنی اش فهمیدم
حال می فهمم هدف از زیستن این است رفیق!
من شدم خلق که با عزمی جزم و دلی مهدی عزم
پای از بند هواها گسلم ، پای در راه حقایق بنهم
فارغ از شهوت و آز و حسد و کینه و بخل
مملو از عشق و جوانمردی و زهد، در ره کشف حقایق کوشم
شربت جرأت و امید و شهادت نوشم
زره جنگ برای بد و ناحق پوشم
ره حق پویم و حق جویم و پس حق گویم
آنچه آموخته ام بر دگران نیز نکو آموزم
شمع راه دگران گردم و با شعله ی خویش ره نمایم به همه گر چه سراپا سوزم
...من شدم خلق که چون مهدی زهرا باشم
نه چنین زاید و بی جوش و خروش
عمر بر باد و به حسرت خاموش.
شعر از سپیده کاشانی با اندکی تلخیص.

دلنوشته به امام زمان(عج)

مهدی جان, ای سالارمن ,ای اقای اینه
هاوروشنی رودهاوسبزی وطراوت باغها,
ای زمزمه روشن اب, ای نبض زمین ,ای
شکوه هستی وحق پرستى دریاب مرا.ای
مولای غریب من خدامی داند چندین
باردر چاه, تنهای وغربتت رافریاد زده
ای ولی گوش دلی ان را نشنید ,چندین
بار ندای [هل من ناصرینصرنی]جدت حسین
را فریاد زدی اما یاری نیافتی ,ای
خورشید روز وماه شبم ,تا کی شکستن
وشکسته شدن, تا کی سکوت ,تاکی
انتظار, بیاوبه این انتظار طولانی
پایان بده.  

۸۰۴---۰۹۱۰